مناجات ناب عرفا
هو
ای خدا این درد را درمان مکن وی خدا ! این عشق را پایان مکن
سایه ی سلطان عشق راد را دور از عشّاق سرگردان مکن
سالکان راه عشق خویش را ره بخود ده ، در رَهَت حیران مکن
ای خدا ! جان را به وصل خود رسان بعد از آن این وصل را هجران مکن
ای خدا ! میخانه ی عشاق را تا ابد معمور کن، و یران مکن
آتش ِ عشقی که در دلهای ماست شعله ور کن ، قسمت خامان مکن
خرّم آور باغ جان، چون نو بهار چون خزان ، پژمرده و بی جان مکن
مست خمرعشق ساقیّ ِ توایم زایل این مستی ازین مستان مکن
بلبلان گلشن عشق توایم بال ده ، از گلشنت پرّان مکن
تاجران دولت عشقیم ما رغم دزدان ربح ده ،تاوان مکن
پادشاهان جهان عقل را بر سر عشّاق خود سلطان مکن
آل هاشم را که مردان تواند ذِلّه ی ظلم بنی مروان مکن
من که باشم تا بگویم: ای خدا ! از کَرَم این می کُن، امّا آن مکن
راز خود را چون عیان کردی به راز کن فزون این راز را، پنهان مکن
اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید لطفا ابتدا وارد شوید، در غیر این صورت می توانید ثبت نام کنید.